ایردراپ ها  همستر کامبت ، راکی رابیت ،  همستر، تاپ سواپ

ایردراپ ها همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ

ارزهای دیجیتال، مینی گیم همستر، ایردراپ ها کلید همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ، نات کوین
ایردراپ ها  همستر کامبت ، راکی رابیت ،  همستر، تاپ سواپ

ایردراپ ها همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ

ارزهای دیجیتال، مینی گیم همستر، ایردراپ ها کلید همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ، نات کوین

کربلا، جلوه‌ی کمالات اهل بیت علیهم السلام تاریخ پخش: 05/09/94


کربلا، جلوه‌ی کمالات اهل بیت علیهم السلام

تاریخ پخش: 05/09/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
 من دیشب یادداشت هایم را نگاه می‌کردم یک بحثی را در مناسبتی یک جایی گفتم، بحث قرآنی خوبی است. فکر کردم ولو برای آنجا مطالعه کردم، ولی گفتم در سطح ملی می‌شود این را مطرح کرد. تمام کمالاتی که در قرآن خداوند از اولیای خدا نقل کرده است، که چی کرد... هرکجا خداوند ستایش یک کسی را کرده که این چقدر آدم خوبی است. این گروه چه گروه خوبی هستند، همه کمالات را ما در ماجرای اهل بیت می‌بینیم. حتی در یکی از امام ها، مثلاً فرض کنید امیرالمومنین، حضرت مهدی(ع)، امام حسین(ع)، پس موضوع بحث ما این است.
یک چیزی می‌گویند: آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری! تو یکجا داری... پس موضوع بحث ما این است. همه‌ی ستایش‌ها یکجا در اهل بیت پیغمبر جمع است. شعر چه بود؟ «آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری».
1- رضایت خدا از بندگان، رضایت بندگان از خدا
یکی از کارهای خوب این است که خداوند می‌فرماید: یک عده افراد هستند به آنها گفته می‌شود: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» (فجر/27 و 28)
«رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» خدا ستایش می‌کند که بعضی‌ها از خدا راضی هستند. خدا هم از اینها راضی است. شما نگاه کنید امامان ما اقرار می‌کردند، خود امام حسین روزی که بناست شهید شود، صبح عاشورا که دیگر مطمئن بود حتماً شهید می‌شود، ذره ای گله نکرد. گفت: «رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً». زینب کبری سخنرانی متعدد کرد. یکجا در یک جمله نگفت: من مادر دو شهید هستم. از شهادت امام حسین گفت. از شهادت اهل بیت هم گفت. بچه‌های خودش را مطرح نکرد. می‌گویند: برای اینکه وقتی بچه‌های خودش را مطرح می‌کرد، امام حسین غم می‌گرفت. برای اینکه برادرش غصه نخورد، اسم بچه هایش را نبرد. «رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» خیلی مهم است.
ما الآن یک زن داریم که مثل زینب کبری دو جوانش کربلا شهید می‌شود، دو تا هم برادرش شهید می‌شود. امام حسین و ابالفضل هردو برادر بودند. هجده فامیلش شهید می‌شود، می‌گوید: من راضی هستم. آنوقت دختر ما به جایی رسیده که می‌گوییم: این لاک را پاک کن. می‌گوید: نه! من حالا این لاک را بیشتر از نماز و خدا و پیغمبر دوست دارم. یعنی یک کسی برایش لاک مهم است. یک کسی برایش هجده شهید مهم نیست. خیلی فاصله داریم. یک آیه در قرآن داریم، که اگر کسی از خدا جدا شود، انگار در آسمان پرت شده، معلوم نیست پرنده‌ها او را کجا می‌برند. «فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ» (حج/31)
2- تسلیم بودن اولیای خدا در برابر دستورات خدا
مثلاً قرآن تعریف ابراهیم را می‌کند. چون ابراهیم(ع) حدود صد سالگی بچه دار نشد. در آخر عمر خدا بچه ای به او داد و بچه اش هم ده، دوازده سال بزرگ شد. خوب یک کسی که صد سال است منتظر یک بچه بوده و حالا یک بچه نوجوانی، خدا به ابراهیم می‌گوید: این بچه را بکش. با بچه اش درمیان می‌گذارد و می‌گوید: «إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ» (صافات/102) من پشت سر هم خواب می‌بینم که تو را ذبح کنم. می‌گوید:«قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» اسماعیل به پدرش گفت: «یا أبَتِ» ای بابا! «افعَل» انجام بده، «ما تَومَر» هرچه به تو دستور بدهند انجام بده. نگران نباش! «فَلَمَّا أَسْلَمَا» (صافات/103) در جای دیگر می‌گوید: «فَلَمَّا أَسْلَمَا» هردو تسلیم شدند. «وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ» اسماعیل را خواباند، کارد را گذاشت، خدا گفت: کارد را بردار. نمی‌خواستم خون ریخته شود، می‌خواستم تو دل می‌کنی یا نه؟ دیدم دل کندی. هرچه خدا گفته انجام بده. اگر خداست دیگر غصه نمی‌خوریم.
مثلاً در کربلا می‌بینیم که فرزند امام حسین از پدرش می‌پرسد: چرا ما را می‌کشند، می‌گوید: «السنا بالحق» ما مگر حق نیستیم؟ می‌گوید: خوب اگر حقیم مرا بکشند. این گفتنش آسان است. تسلیم فرمان خدا، هرچه خدا گفت، ما تسلیم هستیم. این مهم است.

این اسماعیلی که در نوجوانی بنا شد او را بکشد، بچه که بود، نوزاد بود. کودک بود، خدا به ابراهیم گفت: او را با مادرش در مکه بگذار، تنها باشند. یک زن جوان با یک بچه کودک، «بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» (ابراهیم/37) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. در مکه ای که نه آب است، نه گیاه است، نه کشت است. هیچ موجودی آنجا نیست. بیابان خالی است. چشم...! بچه را گذاشت، این بچه تشنه شد، هوای داغ! مادر دید ابراهیم که رفته، خودش است و یک زن جوان با یک بچه، هیجان زده در کوه صفا و مروه رفت. کوه صفا و مروه بغل مسجد الحرام است که الآن هم جزء مسجد الحرام شده است. یک خیابان چهارصد متری است. خیابان سر پوشیده، حاجی‌ها یکی از برنامه هایشان این است که باید میان کوه صفا و مروه را هفت بار بیایند و بروند. دوید رفت کوه صفا، از روی کوه ببیند درختی، گیاهی، کبوتری، پرنده ای، چرنده ای، دید نه چیزی نیست. دومرتبه کوه مروه آمد، باز آرام نگرفت. هفت بار این طی کرد. به همه حاجی‌های تاریخ می‌گویند: جای خانم جوان، هاجر بروید. بالاخره این کودک، بعد از اینکه چند بار مادر آمد و رفت، از زیر دست این کودک یک چشمه آب به نام آب زمزم جوشید.

درسهایی از قرآن با موضوع کربلا، جلوه‌ی کمالات اهل بیت علیهم السلام 5/9/94
ادامه مطلب ...

سخن و سیره پیامبر، دلیل حقانیت اسلام


سخن و سیره پیامبر، دلیل حقانیت اسلام
تاریخ پخش: 12/09/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را زمانی پای تلویزیون می‌بینند که بعد از اربعین است و در آستانه‌ی آخر صفر و شهادت امام رضا(علیه‌السلام) و شهادت امام حسن(علیه‌السلام) و رحلت پیامبر(صلی‌ الله علیه و آله) هستیم و ما یک مقداری درباره‌ی پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله) صحبت کنیم. در جلسات قبل گفتیم که انسان نیاز به پیغمبر دارد، به دلیل اینکه عقلش کم است. دلیل اینکه انسان عقلش کم است، این جنایت‌هایی است که انسان‌ها می‌کنند. انسان عاقل این همه جنایت نمی‌کند. و چند چیز هم انسان را نجات نداد. این‌ها را در جلسه‌ی قبل گفته‌ایم. یکی اینکه علم بشر را نجات نداد. ما الان اگر از ما و از هر کدام از شماها، مصاحبه کنند که آقا خلاف باسوادها بیش‌تر است، یا خلاف بی‌سوادها؟‌ شما چه می‌گویید؟ هم باسوادها خلاف می‌کنند، هم بی‌سوادها! اتفاقاً خلاف باسوادها بیش‌تر است. بی‌سوادها آفتابه دزدی می‌کنند، باسوادها یک وقت کشتی نفت را در دریا می‌دزدند. یعنی چون که یک شعر هست که «چون که با چراغ دزد آید، گزیده‌تر برد کالا» یعنی اگر دزد چراغ دستش باشد، چیزهای قیمتی را می‌فهمد و طلا را می‌برد و کوزه نمی‌برد. علم بشر را نجات نداد. یک! تربیت نجات نداد. دو! این دانشکده‌ها خاصیتی ندارند. ما الان ده‌ها هزار دکترای حقوق داریم، سازمان‌های بین الملل، حقوق بین الملل، خاصیتی ندارند. دیدید یک جایی مثل مکه، هزاران آدم کشته می‌شود، سازمان‌های بین المللی و حقوقی هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند. اصلاً دنیا همین است که هست. اگر نجاتی باشد، به دست انبیاء است.
حالا پیغمبر را چطور بشناسیم؟ راه‌های شناخت پیغمبر را برای شما بگویم. از سه راه می‌شود پیغمبر را شناخت.
یک: پیغمبران قبلی نام و نشانش را بگویند. بگویند بعد از ما پیغمبری می‌آید که این خصوصیات را داشته باشد. این یک مورد. که این آمده است. در قرآن آمده است که پیغمبر ما نامش مکتوب است، هم «فِی التوراة» هم «فِی الانجیل»
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: نیاز به پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله و سلّم)، شناخت پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله)، تفاوت معجزه با سایر کارها. جمع‌آوری قرائن. سیره‌ی پیغمبر(صلی‌ الله علیه و آله) ما راجع به هر کدام دو سه دقیقه‌ای صحبت کنیم.
1- علم و عقل، همراه با وحی و نبوت
اما نیاز به پیغمبر را گفتیم. هر کشوری که دانشگاهش بیش‌تر است، آمار جنایتش کمتر نیست. علم، تکنولوژی، هواپیما، مترو، فرودگاه، دانشکده‌ها و... این‌ها هیچ کدام جای پیغمبر را نمی‌گیرند. بله! علم جاهایی خیلی برکت دارد. پیشرفت‌های صنعتی، علمی، همه‌ی اینها در جای خودش کاربرد دارد. اما جای پیغمبر را نمی‌گیرد. مثل اینکه می‌گویند هیچ زنی کار مادر را نمی‌کند. همین غذایی که شما در رستوران و خانه می‌خورید. در رستوان غذا هست، خانه هم غذا هست، ولی غذای مادر با غذای رستوران فرق می‌کند. مادر تو را دوست دارد که می‌پزد، رستوران می‌خواهد جیبت را خالی کند. محبتی که در پخت مادر است، آن محبت در پخت چلوکبابی بیرون نیست. راجع به این صحبت کردیم. دیگر ادامه ندهیم.
درسهایی از قرآن با موضوع کربلا، جلوه‌ی کمالات اهل بیت علیهم السلام 5/9/94

ادامه مطلب ...