ایردراپ ها  همستر کامبت ، راکی رابیت ،  همستر، تاپ سواپ

ایردراپ ها همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ

ارزهای دیجیتال، مینی گیم همستر، ایردراپ ها کلید همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ، نات کوین
ایردراپ ها  همستر کامبت ، راکی رابیت ،  همستر، تاپ سواپ

ایردراپ ها همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ

ارزهای دیجیتال، مینی گیم همستر، ایردراپ ها کلید همستر کامبت ، راکی رابیت ، همستر، تاپ سواپ، نات کوین

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(1) 26/01/95

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(1)
تاریخ پخش: 26/01/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امروز این فضای مجازی، شبکه‌ها، ماهواره‌ها، سایت‌ها، اینترنت، یک راه جدیدی است که... با علم هم که نمی‌شود مخالفت کرد. تکنولوژی است. امام وقتی از پاریس به بهشت زهرا آمدند. فرمود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالف هستیم. سینما یک تکنولوژی است و نمی‌شود با آ‌ن مخالفت کرد. مثل اینکه آدم با تلفن، با موبایل، با برق، با هواپیما، مخالفت کند. مگر می‌شود مخالفت کرد؟‌ این رشد انسان است. منتها باید سعی کنیم که این فضای مجازی را هم تعریف کنیم، یک خورده بهتر بشناسیم. خواص که می‌دانند. دانشجوها و اساتید و صدا و سیما و جمع زیادی می‌دانند. یک مقدار توضیح بدهیم که مسؤولیتمان در این فضا چیست؟‌ بالاخره مشتری خودش را دارد. ما همین درسهایی از قرآن که شب‌های جمعه پخش می‌شود، با استفاده از فضای مجازی ده‌ها هزار نفر مخاطب داریم که این‌ها از طریق اینترنت به ما متصل می‌شوند.
1- دعوت جوانان به دین از طریق فضای مجازی
قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: اگر یوسف را می‌خواهید از یک در وارد نشوید. «لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67) حضرت یعقوب به بچه‌هایش گفت اگر در شهر می‌روید، از یک در وارد نشوید. یعنی برای پیدا کردن یک یوسف می‌گوید از چند در وارد شوید. حالا ما اگر یوسف‌های خیابان و بازار را خواسته باشیم، تمام جوان‌های ما یوسف ما هستند. ما اگر خواسته باشیم این‌ها را داشته باشیم، نمی‌شود از یک راه وارد شد. از تمام امکانات باید ما استفاده کنیم.
قرآن به رزمنده‌ها می‌گوید که «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال/60) در مقابل دشمن هر چه می‌توانید آماده باش باشید. خوب الان اگر دشمن از فضای مجازی استفاده می‌کند، ما هم باید از فضای مجازی استفاده کنیم. یک دیوار در خیابان است اگر هر کسی می‌تواند بیاید و اعلامیه‌اش را بچسباند. خوب اگر امت حزب الله، اساتید دانشگاه، علماء، تمام شبهات را می‌توانند جواب دهند. کسی حق ندارد بگوید که نه من فقط می‌روم منبر و چهار نفر مذهبی که مسجد می‌آیند، من برای آن‌ها حرف می‌زنم. نمی‌شود این حرف را زد. جوان‌ها از راه‌های دیگر تغذیه می‌شوند. بر هر عالمی، بر هر دانشمندی لازم است، البته کارهایی هم شده است. بخشی از این کارها هم شده است. هم دولت می‌کند، هم حوزه دارد، هم دانشگاه دارد. شبهاتی را جواب می‌دهند، ولی این کار باید به صورت جدی دنبال شود. کشوری که این همه اسلام شناس در آن است، دیگر نباید یک کسی از آن طرف آب برای ما شبهه پراکنی کند، و بچه‌مان را در آستین ما گول بزند. مگر ما مرده‌ایم که نتوانیم جواب بدهیم. چه شبهه‌ای است که نمی‌شود جواب داد؟‌
بیش از هزار سال پیش، یک کسی آمد نزد سید مرتضی علم الهدی از شاگردان شیخ مفید بود، بیش از هزار سال پیش! گفت: آقا یک انسان را کسی بکشد، دیه‌اش چقدر است؟‌ هزار مثقال طلا! عضوهایی که دو تایی هستند، هزار مثقال طلا، یکی از آن‌ها پانصدهزار مثقال طلا! مثلاً دو چشم هزار مثقال، یک چشم پانصد مثقال طلا! دو تا گوش هزار، یک گوش پانصد! گفت: آقا یک دست را اگر کسی قطع کند، جریمه‌اش چقدر است؟ یک دست چقدر شد؟ ‌پانصد مثقال طلا! همین دستی که قیمتش این است که اگر قطع شود، پانصد مثقال طلا باید به عنوان خون‌بها دیه داد، جریمه داد، پانصد مثقال طلا! هر مثقال طلا الان چند است، نمی‌دانم. اگر حالا چهارصد هزار تومان باشد، پانصد تا چهارصد هزار تومان! نمی‌دانم چقدر می‌شود. آن وقت حالا همین دست، اگر یک چهارم یک مثقال دزدی کند، دست را قطع می‌کنند. به سید مرتضی گفت این چه دینی است؟‌ که خود دست، پانصد مثقال طلا می‌ارزد،‌ ولی به خاطر اینکه یک ربع سکه مثلاً دزدیده است، چهار انگشتش را قطع می‌کنند. یعنی اسلام چرا اجازه می‌دهد، که یک چیزی که قیمتش پانصد مثقال طلا است، به خاطر یک چهارم، بیست و پنج درصد مثقال، یک چهارم یک مثقال... جوابش چیست؟ سید مرتضی گفت که آن وقتی دست قیمت دارد که امین است. وقتی دست دزد شد، خیانت نرخ را پایین می‌آورد. امانت نرخ را بالا می‌برد. این جوابش است. تمام شد و رفت.
یا مثلاً می‌گوید که چه کسی است که در عمرش دزدی نکرده است. بالاخره بچه، جوانی، شوخی، جدی، یک چیزی کش رفت است، حالا از یک پاشنه‌کش و انگشتر گرفته تا سکه و نیم سکه و فرش بلند کرده است. چرا مثلاً چهار انگشتش را قطع می‌کنید، و تا آخر عمر این پهلوی زن و بچه و فامیلش بی‌آبرو می‌شود؟ چرا اسلام اجازه می‌دهد یک کسی از حیثیت بیافتد، به خاطر مثلاً یک قالیچه؟ خوب این را جوان فکر می‌کند و می‌بیند، راست می‌گوید. بله اسلام قوانین تلخ و خشنی دارد. قوانین اسلام با رأفت و مدنیت و حقوق بشر، نمی‌سازد. شد؟‌ خیلی جوابش آسان است. اسلام نگفته است که هر کس دزدی کرد دستش را قطع کنید. بیست و شش شرط دارد. در دو میلیون دزد شاید یک نفرش هم دستش قطع نشود. بله دزد هست. می‌گیرند، زندان می‌اندازند. اگر کارمند اداره هست، اخراجش می‌کنند. همه‌ی قوانین و توبیخات سر جایش است، اما دستش را قطع نمی‌کنند. برای دست قطع کردن ما بیست و شش شرط می‌خواهیم. این را باید جواب داد. خیلی از شبهات را به راحتی می‌شود جواب داد. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

ارزش دانش و آداب دانش‌اندوزی(2)

ارزش دانش و آداب دانش‌اندوزی(2)
تاریخ پخش: 27/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
خوب آخرین شب جمعه‌ی سال 94 عزیزان پای تلویزیون هستند. پیشاپیش عید نوروز را به شما تبریک می‌گویم. بحث ما در آستانه‌ی تعطیلات عید، جلسه‌ی قبل راجع به معلم و شاگرد و تعطیلات و استفاده از وقت و این‌ها بود،‌ امروز هم دنبال آن‌ها را می‌گیریم. ده‌ها تذکر نوشته‌ام. دو موردش را در جلسه قبل گفتم. یک حدیث داریم که هم استاد باید اهل باشد، هر استادی نه!‌ هر شاگردی هم نه! یعنی گزینش باید باشد. روایت می‌گوید: «اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِه» اگر درسی را یاد می‌گیرید، از استادی که لایق است یاد بگیرید. «وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِه‏» (مجموعة ورام، جلد2، ص176) استاد هم اگر حرف می‌زند، حرفش را برای شاگردی بزند که این شاگرد ظرفیت و لیاقت داشته باشد. راجع به این صحبت کردیم که در آموزش خجالت ممنوع است. گفتیم علمی ارزش دارد که به دیگران بگوییم. علمی که فقط پژوهش و تحقیق و بایگانی باشد که یک مدرکی بگیریم، ارزش ندارد. در اسلام فارغ التحصیل نداریم. هر ظرفی پر می‌شود ولی هیچ وقت ظرف علم پر نمی‌شود. این‌ها حرف‌های گذشته بود. اما جلسه‌ی امروز. با یک صلوات سراغ حرف نو می‌رویم. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

ارزش دانش و آداب دانش اندوزی (1)

توقعات بجا و نابجا(1)

ارزش دانش و آداب دانش اندوزی(1)

تاریخ پخش: 20/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث‌ها در آخر سال 94 بناست پخش شود. برای اهمیت تعلیم و تعلم، گرچه باید اول مهر بگوییم، ولی اول مهر هم گفته‌ایم، حالا هم می‌گویم. پنجاه نکته نوشته‌ام، که این‌ها را بگویم. تقاضایم این است که اگر مربی تربیتی، طلبه، معلم، استاد دانشگاه،‌ پای جلسه هستند. این‌هایی که به یک نحوی یا استاد و یا شاگرد هستند، حوزه‌های علمیه! این‌ها را باید بنر کنند. نه اینکه چون حرف من است. چون حرف خداست. و چون از روایات انتخاب شده است. آدم تذکر داشته باشد. درس را همه می‌خوانیم. الان دنیا در حال درس خواندن هستند. منتها مشکلات حل نمی‌شود، مشخص است که در این درس‌ها یک گیر و گوری است. به آن گیر و گورها امروز یک نگاهی کنیم.
1- معلّمی، کار خدا و پیامبران
در اهمیت درس اول اینکه کار خداست. گرچه امام فرمود:‌ معلمی شغل انبیاء ‌است. ولی کار خدا هم هست. چون « الرَّحْمَـٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (رحمان/1و2) کار پیغمبر هم هست. «وَیُعَلِّمُهُمُ» کار جبرئیل هم هست. «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» (نجم/5) معلمی کار باارزشی است.
وقتی مردم گفتند: طالوت به درد رهبری نمی‌خورد. چون مردم از پیغمبرشان یک فرمانده نظامی خواستند، که به رهبری او بجنگند. پیغمبر گفت: «إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا» (بقره/247)‌ خداوند گفته است طالوت! گفتند:‌این جیبش خالی است. گفت: لازم نیست که پول داشته باشد. «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» یعنی ارزش این که طالوت به درد رهبری می‌خورد، سوادش است. تمام درجات به علم بستگی دارد. مجتهد ما باید اعلم باشد. یعنی باسوادترین باشد. قاضی باید مجتهد باشد. این ارزش علم است. تنها آیه‌ای که می‌گوید: برپا! راجع به عالم است. ما نشسته‌ایم، فقط یک جا دستور می‌دهد: ‌برپا! «انشُزُوا» (مجادله/11) یعنی برپا!  چه کسی آمده است؟‌ «یَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/11) «آمَنُوا» مؤمن اگر وارد شد، «أُوتُوا الْعِلْمَ» دانشمند اگر وارد شد، «انشُزُوا» یعنی برپا! خدا دستور داده است، ‌عالم که وارد شد، برخیزید!
خداوند با همه‌ی مردم حرف زده است، «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» در قرآن زیاد است. اما بعضی جاها می‌گوید: «لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» این تکه را برای باسوادها گفته است. یعنی ارزش علم است.
خداوند ما را که خلق کرد، درباره‌ی خلق ما به خودش «کَرِیم» گفته است. «مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» (انفطار/6) اما درباره‌ی علم که سخن می‌گوید، می‌فرماید: «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ» (علق/3) یعنی وجود انسان را با کرم خودش خلق کرد و آموزش انسان را با اکرمیت خودش خلق کرد. وجود ما با صفت کریم آفریده شد، ولی آموزش ما «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ»
2- علم آموزی، بدون قید مکان و زمان و ایمان
«العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ» (بحارالانوار،ج1،ص164) شعار خوبی است. علم زمان ندارد. «ز گهواره تا گور دانش بجوی» علم مکان ندارد. «و لو بالثریا، و لو بالصین» نه زمان دارد، نه مکان دارد. شرط ندارد. علم پیدا کنید، ‌حتی از آدم بی‌دین! در جبهه‌هایی که مسلمانان اسیر می‌گرفتند،‌ پیغمبر فرمود: هر اسیری که ده مسلمان را باسواد کند،‌ آزادش می‌کنیم. یعنی حتی آموزش از آدم کافری که با جنگ من آمده است.
حالا یک مشت روایت است که این‌ها را از کتب مخلتف می‌خوانم. جلد اول و دوم بحار الانوار درباره‌ی علم است. من یک تورقی کردم، و کلماتی را از آن استخراج کردم.
مونسی در وحشت! اینکه گفتم بنر شود، اینها است. علم مونسی است در وحشت، رفیقی است در غربت، هم سخنی است در خلوت، حربه‌ای است برای دشمن، زینتی است برای دوست،‌ حیاتی است برای دل، نوری است برای چشم، درجه‌ای است برای قیامت، وسیله‌ای است برای عبادت و عمل! خیلی از گناهان ما به خاطر جهل است. «عَصَیتُکَ بجَهْلی» در مناجات آمده است. این کار را کردم،‌ نمی‌دانستم. الان هم در جامعه‌ی ما خیلی از گناهان به خاطر جهل اتفاق می‌افتد.
تحصیل علم در هر حال واجب است. «فریضه فی کل حال» (روضة الواعظین،ص10) آموزش علم حسنه است، یادگرفتنش عبادت است، مذاکره و گفتگو و مباحثه‌اش تسبیح است. عملش جهاد است. آموزش علم به دیگران صدقه است. کسی که آماده تحصیل می‌شود، ثوابش به اندازه کسی است که آماده جبهه می‌شود.
تا اینجا مربوط به کل علم بود. حالا علم طلبگی را بگویم. یکی دو نکته بگویم. علمی را که انسان به واسطه‌ی آن بتواند باطلی را رد کند و گمراهی را هدایت کند، پاداش چهل سال عبادت را دارد. ارزش علم طلبگی است. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن 06/12/94

راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن
تاریخ پخش: 06/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در شب جمعه‌ای پخش می‌شود که فردای آن مردم می‌خواهند پای صندوق‌ها بروند، هم به نمایندگان مجلس رأی بدهند و هم به خبرگان! در این چند ماه گذشته صحبت از بصیرت و نفوذ هم زیاد شده است. من یک بحثی را ده دوازده سال پیش داشتم، راجع به نفوذ و بصیرت! منتها دیشب و دیروز که مطالعه می‌کردم، دیدم حرف‌های جدیدی هست و حدود بیست و پنج راه کشف کرده‌ام، که اگر بتوانم هر راهی را در یک دقیقه بگویم، این بیست و پنج دقیقه راه‌های نفوذ را می‌گویم.
حالا یک وقت می‌گوییم «نفوذ» فقط جنبه‌ی سیاسی آن را نمی‌خواهیم بگوییم، یعنی اصولاً خود ما غیر از ایام انتخابات و نماینده مجلس و وکیل و وزیر و سفیر و غیر از مسؤولین و این‌ها، خود ما تأثیرپذیر هستیم. کجا ممکن است گول بخوریم؟ موارد گول خوردن خودمان! فکر نکنید که فقط یک بحث سیاسی است. چطور یک جوان، یک دختر گول می‌خورد؟ چطور یک پسر گول می‌خورد؟ چطور یک بازاری گول می‌خورد؟ چطور یک سیاسی گول می‌خورد؟ گول خوردن‌ها را بگویم. اگر اسمش را نفوذ بگذاریم، سیاسی می‌شود. اگر اسمش را گول خوردن بگذاریم، یک خورده عمومی‌تر می‌شود.
پس موضوع بحث ما این می‌شود. اگر امور تربیتی پای منبر و تلویزیون نشسته است، این‌ها را امشب بنویسد و بنر کند و برای همیشه در مدرسه‌ها باشد. این‌ها باید بنر شود. چون این کلمات از من نیست. بیست و پنج راه از بیست و پنج آیه‌ی قرآن است.
موضوع: شناخت راه‌های اغفال، نفوذ، اثرپذیری و...
1- خطر شایعات و گسترش اخبار نادرست در جامعه
* 1- اول این که پای هر سختی ننشینیم. به هر سخنی گوش ندهیم. چند آیه در این خصوص داریم. «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا» (نساء/140) در جلسه‌ای نشسته‌اید، می‌بینید که «آیَاتِ اللَّـهِ» یعنی نشانه‌های خدا، احکام خدا، مردان خدا، مسخره می‌شوند، «فَلَا تَقْعُدُوا» حق ندارید در آن جلسه بنشینید. آیه‌ی قرآن است. «حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» جلسه را باید ترک کنید. نمی‌شود در یک جلسه‌ای بنشینم و هر حرفی را گوش بدهم. اگر می‌بینید آیات خدا تحقیر می‌شود، نشستن در آن جلسه ممنوع است. این یک آیه!
آیه‌ی دیگر! «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ» بحث امشب خیلی قرآنی است. یعنی در بیست و پنج دقیقه، بیست و پنج آیه، سی و چهل آیه، می‌شنوید، من روان می‌گویم، خواسته باشم آیه را بنویسم، ترجمه کنم، تفسیر کنم، یکی دو آیه بیش‌تر نمی‌رسیم. می‌خواهم فهرست‌وار بگویم. قرآن می‌فرماید: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر فاسق خبری را آورد، گوش ندهید، تحقیق کنید. آیه‌ی دیگر! «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ» (بقره/205) بعضی از مردم حرف که می‌زنند، «یُعْجِبُکَ» تو که پیغمبر هم هستی، «یُعْجِب» به عجب درمی‌آیی! تعجب می‌کنی! عجب!!! خیلی قشنگ صحبت می‌کند. خیلی عالی حرف می‌زند. اما خیلی نامرد است. بیانش خوب است، ‌اما جنسش جلب است. «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» 
برای دیدن ادامه مطلب  راه‌های اغفال شیطان و نفوذ دشمن  اینجا را کلیک کنید

ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران تاریخ پخش: 15/11/94

ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران
تاریخ پخش: 15/11/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بیننده‌های عزیز بحث را زمانی پای تلویزیون می‌بینند که پانزده بهمن است، در دهه‌ی فجر هستیم. من هم دیروز فکر کردم که چه بگویم؟ چون سی و چهار و پنج سال است که به مناسبت دهه‌ی فجر یک صحبت‌هایی کرده‌ایم. به ذهنم آمد، ویژگی‌های انقلاب‌های ما با همه‌ی انقلاب‌های دنیا چیست؟ یک بحث فشرده قرآنی و بدون تعصب! ما قبول داریم که در نظام ما ضعف‌ها و عیب‌ها و نقص‌ها و آسیب‌های اجتماعی و یک عیب‌هایی هم داریم ولی باید کنار هم بگذاریم و بسنجیم.
ویژگی‌های انقلاب ما! بسم الله الرحمن الرحیم. امتیازات انقلاب ایران بر همه‌ی انقلاب‌ها!‌
1- انقلاب اسلامی با رهبریت مرجع تقلید و هدف الهی
1- رهبر مرجع تقلید است. این مهم است. مرجع تقلید چه کسی است؟ می‌گوییم باید سعی کنیم اعلم باشد. یا اگر یقین نداریم که بگوییم والله و بالله اعلم است، جزء کسانی باشد که در ردیف اعلم‌ها باشد. یعنی باسوادترین باشد. هر کسی هم مرجع تقلید نمی‌شود. مرجع تقلید چند شرط دارد. باسوادترین، باتقواترین، بی‌هوس‌ترین، خوش‌سابقه‌ترین، ترین، ترین، ترین... رهبری‌اش اینطور نیست که یک حزبی، یک قبیله‌ای، یک نژادی و یک کودتایی باشد. رهبرش مرجعی است که فقیه، عادل و بی‌هوس است. این امتیاز اول است.
2- هدف فقط خداست. خیلی هدف به کارها ارزش می‌دهد. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره می‌کنند. هم چاقوکش شکم پاره می‌کند و هم جراح، ولی هدف‌هایشان فرق می‌کند. چاقوکش می‌خواهد بکشد و جراح می‌خواهد عمل جراحی انجام دهد. نقل شد که یکی از همسایه‌های حضرت امام روضه داشت، می‌آمد از کوچه که برود، می‌دید که این خانه روضه است، ولی رد می‌شد و به خانه‌ی خودش می‌رفت. یک نفر به ایشان گفت آقا این همسایه‌ی شما است، روضه می‌خواند، وقتی هم شما رد می‌شوید، توقعش این است که شما یک سری به روضه‌اش بزنید. گفت: نمی‌روم به خاطر همین توقعش است. می‌خواهم برای خدا بروم. نه به خاطر اینکه این دم در خانه ایستاده است و نگاه می‌کند. چون دم در خانه ایستاده است و نگاه می‌کند، من به خاطر نگاه او نمی‌خوام در رودربایستی گیر کنم. می‌خواهم برای خدا بروم. این خیلی مهم است.
یک قصه بگویم. حضرت امیر(علیه‌السلام) مهمان بود. آمد منزل و یک چیزی خورد و رفت. فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) به او گفت: شما امشب مهمان هستید، چرا غذا می‌خورید؟ گفت: گرسنه هستم. نگرانم که به خاطر سور به مهمانی بروم. برای شام بروم. برای شام نمی‌خواهم بروم. می‌آیم یک چیزی می‌خورم که اگر می‌روم، چون یک مؤمن من را دعوت کرده است، به خاطر دعوت مؤمن می‌روم. نه به خاطر شام. آخر به کسی گفتند: ‌برویم روضه، گفتم: من شام خورده‌ام. این پیداست به خاطر شام روضه می‌رود. هدف فقط خدا باشد.
2- کار برای خدا با واسطه‌های الهی
البته حالا وقتی هم که می‌گوییم: فقط خدا! واسطه‌های خدایی هم اشکالی ندارد. آخر ما یک مشکلی با وهابی‌ها داریم. وهابی‌هایی که آن عالم بزرگوار را کشتند. بد نیست که پوکی وهابیت را در یک دقیقه بگویم. وهابی‌ها می‌گویند: جز خدا به سراغ هر کس بروی شرک است. فقط خدا! وقتی می‌گوییم: فقط خدا یعنی چه؟ ‌یعنی اگر شما بگویی: یا محمد! شرک است. باید بگویی: یاالله! بگویی: یا علی! شرک است. فقط باید بگویی: یاالله! فقط بگو: یاالله! بگویی: یا محمد! یا علی! یا فاطمه! یا حسن!‌ یا حسین!‌ یا مهدی! همه شرک است. این حرف وهابی‌ها است. حالا ببینید چقدر پوک است. قرآن در نماز می‌گوید: فقط کمک از تو! آیه‌اش چیست؟ می‌گوید: «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» (فاتحه/5) «إِیَّاکَ» یعنی فقط! می‌گوییم: آهای وهابی، تو که می‌گویی: فقط خدا! در نماز هم می‌گوییم: فقط از خدا کمک می‌خواهیم. «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» پس چرا خدایی که می‌گوید: فقط از تو، فقط از تو، فقط از تو، بعد می‌گوید: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» (بقره/153) یعنی از صبر و نماز هم کمک بگیرید. مگر نمی‌گویید: فقط خدا! در قرآن هم می‌گوید: فقط از خدا! «وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» یعنی فقط از خدا کمک می‌خواهیم. پس چرا در آیه‌ی دیگر می‌گوید: از صبر و صلاة هم استعانت بجویید؟ پس مانعی ندارد که ما هم توحید را قبول داریم. فقط خدا را قبول داریم. هم واسطه‌های الهی را قبول داریم. نه بت! بت جماد است مجسمه است. واسطه‌هایی که خدا اجازه داده است.
یک چیز دیگر هم برای «فقط خدا» بگویم. در قرآن می‌فرماید: این پرنده را فقط خدا حفظ کرده است. «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا اللَّـهُ» (نحل/79) یا «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَـٰنُ» (ملک/19) آیه‌ی دیگر است. «إِلَّا اللَّـهُ» یعنی فقط خدا! فقط خدا این پرنده را در هوا نگه داشته است. فقط رحمان این پرنده را نگه داشته است. پس چرا در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «یَطِیرُ» این پرنده‌ای که در هوا ایستاده است. «یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ» (انعام/38) با بال‌هایش ایستاده است. بال دارد که ایستاده است. یعنی درست است که قرآن می‌گوید: فقط خدا! فقط خدا! اما در جای دیگر می‌گوید: اما همین خدا کاری را هم که انجام می‌دهد، توسط دو بال انجام می‌دهد. مانعی ندارد که ما بگوییم: فقط خدا! اما متوسل به اولیای خدا هم بشویم. ما می‌گوییم: فقط خدا پرنده را نگه داشته است، اما مانعی ندارد که این خدایی که پرنده را نگه داشته است، توسط دو تا بال نگه‌دارد. در نماز می‌گوییم: فقط از خدا کمک بخواهیم. اما همین قرآنی که می‌گوید: فقط از خدا کمک بخواهید، می‌گوید: از صبر و صلاة هم کمک بخواهید. این پوکی حرف وهابیت است. آن وقت سر این موضوع سر می‌برند. اعدام می‌کنند. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید