جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه
جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان 06/03/95

 

گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان
تاریخ پخش: 06/03/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این نیم ساعت بحثمان این است که اسلام بن بست ندارد. یعنی اگر بفهمیم که درها بسته نیست، دنیا به آخر نرسیده است، شد، شد، نشد، نشد! خیلی فکر نکنیم که حالا اگر این گروه مذاکره کننده، در مذاکراتشان چند بار به آن گروه پنج به اضافه یک گفتند که حالا خیلی هم گردن‌کلفتی نکنید، دنیا بن بست ندارد. افرادی که مثلاً فکر می‌کنند باید طلاق بگیرند. فکر می‌کنند باید خودکشی کنند. فکر می‌کنند باید به سیگار و شراب پناه ببرند. فکر می‌کنند که یک حادثه‌ای رخ داده است، در ذوقشان خورده است، پولشان رفته است، جانشان رفته است، حتی آبرویشان رفته است. این‌ها فکر می‌کنند که دیگر به آخر خط رسیده‌اند. موضوع بحث من این است که دنیا، یعنی اسلام بن‌بست ندارد. این عنوان بحث ما است.
1- پذیرش توبه از گناهان کوچک و بزرگ
بسم الله الرحمن الرحیم. اسلام بن‌بست ندارد. راه باز است. برای همه راه باز است. نمونه‌هایی را از قرآن برای شما بگویم.
برای هر گناهی توبه است. حتی کسانی که خدا را رها کردند و به سراغ گوساله رفتند. خیلی بد است. دیگر از این بدتر نمی‌شود. حضرت موسی بنا بود سی روز برود کوه طور برای مناجات. تورات بیاورد. سی روز که تمام شد، ده روز هم تمدید کردند. گفتند:‌ سی روز چهل روز بشود. در این ده روز یک هنرمند مجسمه ساز به نام سامری بود. طلاها را گرفت و از این طلاها یک گوساله درست کرد. طوری هم درست کرد که اگر باد به او می‌خورد، مثل این سوتک‌ها و سوت‌هایی هست که در زمین ورزش، فشار هوا به آن می‌آید و سوت می‌زند، این وقتی هوا با فشار وارد گوساله می‌شد، این ور ور می‌کرد. «عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ» (طه/88) گفت: «هَـٰذَا إِلَـٰهُکُمْ» اصلاً خدایی که می‌خواهید، همین گوساله است. «وَإِلَـٰهُ مُوسَىٰ» خدای موسی هم همین گوساله است. عده‌ای هم رفتند و گوساله پرست شدند که قرآن می‌گوید: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) یعنی خدا را... در عین اینکه خدا را رها کردند و رفتند سراغ مجسمه گوساله، قرآن می‌گوید: «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ» (بقره/52) با اینکه گوساله پرست شدید، باز هم من شما را می‌بخشم. یعنی چه؟ یعنی بن بست نیست. «إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» (زمر/53)
حتی گاهی وقت‌ها بدی‌ها تبدیل به خوبی‌ها می‌شود. حتی در قرآن یک آیه داریم که می‌فرماید: «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» (فرقان/70) من این را وقتی می‌خواهم مثال بزنم، می‌گویم مثال باغچه! در باغچه آب کثیف فرو می‌رود و گل بیرون می‌آید. همان خدایی که سیئات را تبدیل به حسنات می‌کند. آب کثیف پایین می‌رود، در خانه‌های خودمان، در این چاه زباله می‌رود، چند متری‌اش آب زلال بیرون می‌آید. نه فقط خدا «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» زمین «یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» است. بن بست نیست. فکر نکنیم که نه! من دیگر آب از سرم رد شده است. من دیگر آبرویم رفته است. من دیگر در درس خواندن موفق نمی‌شوم. من دیگر از وقتم گذشته است. همین طور تا به یک کسی می‌گویی... ما چندهزار نفر داشته باشیم در ایران که از کلاس سوادآموزی به دیپلم رسیدند، دیپلم که چیزی نیست، به لیسانس رسیدند، بالاتر از لیسانس، فوق لیسانس شدند، پزشک شدند. جزء مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم شدند، آیت الله شدند. کسی نباید بگوید که از من گذشته است. این کلمه‌ی از من گذشته است را کنار بگذاریم. بن بست نیست. 
برای دیدن ادامه مطلب گشایش‌های الهی، در زندگی اهل ایمان  اینجا را کلیک کنید

نیاز مردم به امام معصوم (علیه السلام) 30/02/95

 نیاز مردم به امام معصوم (علیه السلام)
تاریخ پخش: 30/02/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که پای تلویزیون هستند، بحث را در آستانه نیمه شعبان می‌بینند. قهراً هم باید راجع به امام زمان(علیه‌السلام) صحبت کرد. حضرت امیر(علیه السلام) در نهج البلاغه می‌فرماید: «لابدّ للناس من امیر» مردم رئیس می‌خواهند. حالا رئیسشان یا خوب یا بد؟ «برّ کان او فاجرٍ» در طول تاریخ بشریت هم هیچ وقت انسان بی‌امام نبوده است، منتها حالا امامش ممکن است، طاغوت باشد. «أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص/41) ممکن است خانی باشد، کدخدایی باشد، بالاخره جامعه وقتی جمع شدند، یک رئیس می‌خواهند. حتی حدیث داریم که سه نفر که خواستند مسافرت بروند، حضرت فرمود در سه نفر یک نفرشان رئیس باشد که وقتی خواستند تصمیم بگیرند، او تصمیم بگیرد.  چون اگر خواسته باشد هر کسی تصمیم بگیرد که قاطی پاتی می‌شود. نیاز به امام به دلایلی است. خوب موضوع بحث: نیاز به امام!
1- راهنمایی جامعه در هنگام اختلاف
1- چون متحیریم راهنما می‌خواهیم و راهنما لازم است. انسان گاهی اوقات نمی‌داند که چه کند؟ در خود مملکت ما گاهی وقت‌ها اختلاف بین مسؤولین می‌شود، بالاخره باید یک نفر حرف آخر را بزند، چون متحیرین راهنما می‌خواهند.
2- چون جاهل هستیم به معلم احتیاج داریم. خیلی چیزها را نمی‌دانیم. پیغمبر ما در چهل سالگی به پیغمبری رسید، تا شصت و سه سالگی، بیست و سه سال! در بیست و سه سال که نمی‌شود همه‌ی نیازهای بشر را گفت. آن هم چه بیست و سه سالی؟ بیست و سه سالی که سه سالش را مخفیانه تبلیغ می‌کرد. سیزده سالش را مکه بود. یک سه سال و یک ده سال. ده سالش با مشکلات و شکنجه و اصحابش تار و مار می‌شدند. بعد هم که مدینه آمد، ده‌ها جنگ پیش آمد، مگر می‌شود در این مدت کوتاه... الان مملکت ما سی و هفت سال است انقلاب شده است، هنوز قانون‌هایی داریم که اینقدر گشاد است که میلیاردی در آن می‌دزدند. اصلاً درش باز است. یعنی بعد از سی و هفت سال این همه آیت الله و حوزه‌ی علمیه و مسؤولین و شهداء و خیلی زحمت کشیدند، ولی هنوز مشکل قانونی داریم. یک جاهایی هست که مثلاً از قانون فرار می‌کنند. مثلاً می‌گویند: هر یک جفت کفش پنج تومان مالیاتش هست. این آقای کفاش می‌رود و صد هزار کفش وارد می‌کند. یکی یک لنگه‌اش را از این مرز وارد می‌کند و یک لنگه‌اش را از آن طرف، مالیات هم نمی‌دهد. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: قانون می‌گوید: یک جفت کفش! شما یک جفت پیدا کن. همه تا به تا است. یعنی یک لنگه‌اش را از این مرز می‌برد، یک لنگه‌اش را از آن مرز که از... مالیات جیم شود. انقدر قانون‌هایی هست که طبق قانون می‌شود خلاف کرد. به یک کسی گفتند: ساعت چند است؟ ساعتش را درآورد و نگاه کرد و جیبش گذاشت. گفت: چرا نگفتی؟ گفت: تو نگفتی بگو، گفتی: ساعت چند است، من هم درآوردم و نگاه کردم و فهمیدم چند است. 
برای دیدن ادامه مطلب  نیاز مردم به امام معصوم (علیه السلام) اینجا را کلیک کنید

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(2)

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(2)


تاریخ پخش: 09/02/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه ان‌شاءالله می‌خواهیم یک مقداری از فضای مجازی صحبت کنیم. اگر اشتباه نکنم، حالا چون می‌خواهم نسبتش را به مقام معظم رهبری بدهم، یک وقت ممکن است اشتباه کنم. نه ظاهراً درست می‌گویم. به نظرم می‌آید که از آقا شنیدم، در تلویزیون هم پخش شد که اگر من مشکلات رهبری را نداشتم، درست است؟ خودم مسؤول فضای مجازی می‌شدم.
ببینید ما پنج رقم آدم داریم. هر گروهی یک طور است. بعضی آدم‌ها مثل توت هستند. درخت توت را به محض اینکه تکان بدهی، توت‌هایش می‌ریزد. مثل بچه‌های حزب اللهی! می‌گویی: «قد قامت الصلاة» جمعه می‌آید، جماعت می‌رود، نماز عید می‌رود، جبهه می‌رود. در هر کاری این بچه‌های حزب اللهی و بسیجی آماده هستند. ولی همه‌ی مردم توت نیستند. بعضی مردم مثل بسیجی‌ها، مثل توت شیرین هستند. نازک و ظریف و با یک حرکت آماده باش هستند. بعضی مردم مثل انار هستند. انار با تکان نمی‌ریزد. باید دانه دانه رفت و آن‌ها را چید. بعضی مردم نه توت و نه انار نیستند. مثل گل هستند. می‌روی بچینی تیغ هم دارند. اصلاً می‌روی که با آن برخورد کنی، گارد می‌گیرد. بعضی مردم مثل نارگیل هستند. آن بالاست. دستت به آن نمی‌رسد. رفتی بالا کندی، دورش تار است. تارش را پس زدی، پوستش سفت است. این پیر در می‌آورد تا تسلیم شود. ولی اگر حوصله کنی، قلب سفیدی دارد، مواد قندی دارد. گردو کوچک است. پشت برگ‌ها مخفی می‌شود. چوب در کله‌اش هم می‌زنی، پایین نمی‌آید. پس پنج رقم آدم داریم، توتی، اناری، گلی، نارگیلی، گردویی. من که در مسجد می‌روم، یا من که سر کلاس، در دبیرستان، در دانشگاه، در آموزش و پرورش، همان‌هایی که آمدند و نشستند همان توتی‌ها هستند.
1- ویژگی‌ها و امتیازات فضای مجازی
اما این فضای مجازی یک خصوصیاتی دارد. اول اینکه امتیازاتی دارد. یک: فضای مجازی در دسترس است. در خانه‌ات نشستی... شب جمعه است خدا اموات را بیامرزد، مادرم به پدرم گفت: یک تلفن بخر. گفت: من تلفن بخرم که تو حرف بزنی؟ یعنی چه؟‌ یعنی خانه‌ام را به همه‌ی خانه‌ها سوراخ کنم؟ من اجازه نمی‌دهم خانه‌ام به همه‌ی خانه‌ها راه پیدا کند. این‌ پدر و مادر ما مردند. کاش بودند و می‌دیدند که نه فقط خانه به خانه‌ها سوارخ شده است، همه‌ی دنیا به هم سوراخ شده است. یعنی شما از اینجا با یک تماس کانادا را می‌گیری، آمریکا را می‌گیری، چنین و چنان می‌کنی. اصلاً دنیا به هم سوراخ شده است. فضای مجازی در دسترس است. کم‌هزینه است. سریع است. فرامرزی است. فرادینی است. تنوع دارد. هم عکس، هم فیلم، هم صوت، هم متن، به روز است، جذاب است، دوطرفه است، همزمان است، خوب یک شرایطی پیش آمده است، ما باید از این شرایط استفاده کنیم.

یک خاطره‌ی قرآنی بگویم. معلم قرآن هستم. اصحاب کهف که فیلمش را هم تلویزیون نشان داد، مردم گفتند که ما به احترام اصحاب کهف، یک ساختمان بسازیم. یادبود یک پایه‌ای، ستونی، مثل میدان آزادی تهران. در یکی از این فلکه‌ها یک چیزی را مثلاً برپا بکنیم. یادبود! یک مشت که عاقل‌‌تر بودند، قرآن می‌گوید آخر تو که آجر و سیمان و وقت خرج می‌کنی، آخر چرا یادبود؟ اگر می‌خواهی بنیانی بر مزار این‌ها بسازی، «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» (کهف/21) یک مسجد بسازید. همین میدان آزادی در تهران، یک ساختمانی وسطش هست. هر کس دیده‌است، در تلویزیون هم هر شب نشان می‌دهد. ما می‌توانستیم... آن را آدم‌های قبل از انقلاب ساختند. آن آقایانی که ساختند، اگر آدم‌های مکتبی بودند، می‌گفتند: همین ساختمان را تبدیل به یک مسجد کنیم. در مسجد هم می‌شود خوابید، هم می‌شود جلسه گرفت، هم قرارداد بست. می‌شد این ساختمان یک مسجد باشد، وسط میدان آزادی! «لَنَتَّخِذَنَّ» ما اگر بناست بسازیم. «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا» (کهف/21) گفتند یک ساختمان بر مزار اصحاب کهف بسازیم، ولی عده‌ای گفتند: نه! «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» اگر بناست آجری صرف شود، مسجد باشد. شما که یک گوشواره می‌خری، بگو اگر نمازت را درست خواندی، گوشواره می‌خرم. یعنی کارهایمان هدفمند باشد. 


برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(1) 26/01/95

بهره‌گیری از فضای مجازی در تبلیغ دین(1)
تاریخ پخش: 26/01/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امروز این فضای مجازی، شبکه‌ها، ماهواره‌ها، سایت‌ها، اینترنت، یک راه جدیدی است که... با علم هم که نمی‌شود مخالفت کرد. تکنولوژی است. امام وقتی از پاریس به بهشت زهرا آمدند. فرمود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالف هستیم. سینما یک تکنولوژی است و نمی‌شود با آ‌ن مخالفت کرد. مثل اینکه آدم با تلفن، با موبایل، با برق، با هواپیما، مخالفت کند. مگر می‌شود مخالفت کرد؟‌ این رشد انسان است. منتها باید سعی کنیم که این فضای مجازی را هم تعریف کنیم، یک خورده بهتر بشناسیم. خواص که می‌دانند. دانشجوها و اساتید و صدا و سیما و جمع زیادی می‌دانند. یک مقدار توضیح بدهیم که مسؤولیتمان در این فضا چیست؟‌ بالاخره مشتری خودش را دارد. ما همین درسهایی از قرآن که شب‌های جمعه پخش می‌شود، با استفاده از فضای مجازی ده‌ها هزار نفر مخاطب داریم که این‌ها از طریق اینترنت به ما متصل می‌شوند.
1- دعوت جوانان به دین از طریق فضای مجازی
قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: اگر یوسف را می‌خواهید از یک در وارد نشوید. «لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ» (یوسف/67) حضرت یعقوب به بچه‌هایش گفت اگر در شهر می‌روید، از یک در وارد نشوید. یعنی برای پیدا کردن یک یوسف می‌گوید از چند در وارد شوید. حالا ما اگر یوسف‌های خیابان و بازار را خواسته باشیم، تمام جوان‌های ما یوسف ما هستند. ما اگر خواسته باشیم این‌ها را داشته باشیم، نمی‌شود از یک راه وارد شد. از تمام امکانات باید ما استفاده کنیم.
قرآن به رزمنده‌ها می‌گوید که «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال/60) در مقابل دشمن هر چه می‌توانید آماده باش باشید. خوب الان اگر دشمن از فضای مجازی استفاده می‌کند، ما هم باید از فضای مجازی استفاده کنیم. یک دیوار در خیابان است اگر هر کسی می‌تواند بیاید و اعلامیه‌اش را بچسباند. خوب اگر امت حزب الله، اساتید دانشگاه، علماء، تمام شبهات را می‌توانند جواب دهند. کسی حق ندارد بگوید که نه من فقط می‌روم منبر و چهار نفر مذهبی که مسجد می‌آیند، من برای آن‌ها حرف می‌زنم. نمی‌شود این حرف را زد. جوان‌ها از راه‌های دیگر تغذیه می‌شوند. بر هر عالمی، بر هر دانشمندی لازم است، البته کارهایی هم شده است. بخشی از این کارها هم شده است. هم دولت می‌کند، هم حوزه دارد، هم دانشگاه دارد. شبهاتی را جواب می‌دهند، ولی این کار باید به صورت جدی دنبال شود. کشوری که این همه اسلام شناس در آن است، دیگر نباید یک کسی از آن طرف آب برای ما شبهه پراکنی کند، و بچه‌مان را در آستین ما گول بزند. مگر ما مرده‌ایم که نتوانیم جواب بدهیم. چه شبهه‌ای است که نمی‌شود جواب داد؟‌
بیش از هزار سال پیش، یک کسی آمد نزد سید مرتضی علم الهدی از شاگردان شیخ مفید بود، بیش از هزار سال پیش! گفت: آقا یک انسان را کسی بکشد، دیه‌اش چقدر است؟‌ هزار مثقال طلا! عضوهایی که دو تایی هستند، هزار مثقال طلا، یکی از آن‌ها پانصدهزار مثقال طلا! مثلاً دو چشم هزار مثقال، یک چشم پانصد مثقال طلا! دو تا گوش هزار، یک گوش پانصد! گفت: آقا یک دست را اگر کسی قطع کند، جریمه‌اش چقدر است؟ یک دست چقدر شد؟ ‌پانصد مثقال طلا! همین دستی که قیمتش این است که اگر قطع شود، پانصد مثقال طلا باید به عنوان خون‌بها دیه داد، جریمه داد، پانصد مثقال طلا! هر مثقال طلا الان چند است، نمی‌دانم. اگر حالا چهارصد هزار تومان باشد، پانصد تا چهارصد هزار تومان! نمی‌دانم چقدر می‌شود. آن وقت حالا همین دست، اگر یک چهارم یک مثقال دزدی کند، دست را قطع می‌کنند. به سید مرتضی گفت این چه دینی است؟‌ که خود دست، پانصد مثقال طلا می‌ارزد،‌ ولی به خاطر اینکه یک ربع سکه مثلاً دزدیده است، چهار انگشتش را قطع می‌کنند. یعنی اسلام چرا اجازه می‌دهد، که یک چیزی که قیمتش پانصد مثقال طلا است، به خاطر یک چهارم، بیست و پنج درصد مثقال، یک چهارم یک مثقال... جوابش چیست؟ سید مرتضی گفت که آن وقتی دست قیمت دارد که امین است. وقتی دست دزد شد، خیانت نرخ را پایین می‌آورد. امانت نرخ را بالا می‌برد. این جوابش است. تمام شد و رفت.
یا مثلاً می‌گوید که چه کسی است که در عمرش دزدی نکرده است. بالاخره بچه، جوانی، شوخی، جدی، یک چیزی کش رفت است، حالا از یک پاشنه‌کش و انگشتر گرفته تا سکه و نیم سکه و فرش بلند کرده است. چرا مثلاً چهار انگشتش را قطع می‌کنید، و تا آخر عمر این پهلوی زن و بچه و فامیلش بی‌آبرو می‌شود؟ چرا اسلام اجازه می‌دهد یک کسی از حیثیت بیافتد، به خاطر مثلاً یک قالیچه؟ خوب این را جوان فکر می‌کند و می‌بیند، راست می‌گوید. بله اسلام قوانین تلخ و خشنی دارد. قوانین اسلام با رأفت و مدنیت و حقوق بشر، نمی‌سازد. شد؟‌ خیلی جوابش آسان است. اسلام نگفته است که هر کس دزدی کرد دستش را قطع کنید. بیست و شش شرط دارد. در دو میلیون دزد شاید یک نفرش هم دستش قطع نشود. بله دزد هست. می‌گیرند، زندان می‌اندازند. اگر کارمند اداره هست، اخراجش می‌کنند. همه‌ی قوانین و توبیخات سر جایش است، اما دستش را قطع نمی‌کنند. برای دست قطع کردن ما بیست و شش شرط می‌خواهیم. این را باید جواب داد. خیلی از شبهات را به راحتی می‌شود جواب داد. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

ارزش دانش و آداب دانش‌اندوزی(2)

ارزش دانش و آداب دانش‌اندوزی(2)
تاریخ پخش: 27/12/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
خوب آخرین شب جمعه‌ی سال 94 عزیزان پای تلویزیون هستند. پیشاپیش عید نوروز را به شما تبریک می‌گویم. بحث ما در آستانه‌ی تعطیلات عید، جلسه‌ی قبل راجع به معلم و شاگرد و تعطیلات و استفاده از وقت و این‌ها بود،‌ امروز هم دنبال آن‌ها را می‌گیریم. ده‌ها تذکر نوشته‌ام. دو موردش را در جلسه قبل گفتم. یک حدیث داریم که هم استاد باید اهل باشد، هر استادی نه!‌ هر شاگردی هم نه! یعنی گزینش باید باشد. روایت می‌گوید: «اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِه» اگر درسی را یاد می‌گیرید، از استادی که لایق است یاد بگیرید. «وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِه‏» (مجموعة ورام، جلد2، ص176) استاد هم اگر حرف می‌زند، حرفش را برای شاگردی بزند که این شاگرد ظرفیت و لیاقت داشته باشد. راجع به این صحبت کردیم که در آموزش خجالت ممنوع است. گفتیم علمی ارزش دارد که به دیگران بگوییم. علمی که فقط پژوهش و تحقیق و بایگانی باشد که یک مدرکی بگیریم، ارزش ندارد. در اسلام فارغ التحصیل نداریم. هر ظرفی پر می‌شود ولی هیچ وقت ظرف علم پر نمی‌شود. این‌ها حرف‌های گذشته بود. اما جلسه‌ی امروز. با یک صلوات سراغ حرف نو می‌رویم. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید