جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه
جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

جواب سوالات باشگاه آگاه

پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع موانع اخلاص


پد خنک کننده بالش چیلو - Chillow

درسهایی از قرآن با موضوع: موانع اخلاص

پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن


پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع: موانع اخلاص


تاریخ آغاز:1395/04/03


تاریخ پایان:1395/04/09

فروش مخلوط کن تک نفره, خرید مدل جدید مخلوط کن تک نفره, خرید مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, خرید مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, قیمت مخلوط کن تک نفره, مدل مخلوط کن تک نفره, فروشگاه مخلوط کن تک نفره, تخفیف مخلوط کن تک نفره, فروش ویژه مخلوط کن تک نفره, فروش انلاین مخلوط کن تک نفره, فروش مخلوط کن تک نفره, فروش اینترنتی مخلوط کن تک نفره, فروش پستی مخلوط کن تک نفره, خرید حراجی مخلوط کن تک نفره, خرید مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, قیمت مخلوط کن تک نفره, مدل مخلوط کن تک نفره, فروشگاه مخلوط کن تک نفره, تخفیف مخلوط کن تک نفره, فروش ویژه مخلوط کن تک نفره, فروش مخلوط کن تک نفره, فروش اینترنتی مخلوط کن تک نفره, فروش پستی مخلوط کن تک نفره, خرید حراجی مخلوط کن تک نفره, خرید ارزان سرا مخلوط کن تک نفره, خرید مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, تخفیف مخلوط کن تک نفره, مدل مخلوط کن تک نفره, فروشگاه مخلوط کن تک نفره, قیمت مخلوط کن تک نفره, فروش انلاین مخلوط کن تک نفره, فروش اینترنتی مخلوط کن تک نفره, فروش پستی مخلوط کن تک نفره, خرید ارزان سرا مخلوط کن تک نفره, خرید مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, قیمت مخلوط کن تک نفره, فروشگاه مخلوط کن تک نفره, مدل مخلوط کن تک نفره, تخفیف مخلوط کن تک نفره, فروش ویژه مخلوط کن تک نفره, فروش اینترنتی مخلوط کن تک نفره, فروش مخلوط کن تک نفره, فروش پستی مخلوط کن تک نفره, خرید حراجی مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, خرید عمده مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره,  تحویل درب منزل مخلوط کن تک نفره, خرید پستی مخلوط کن تک نفره, جدید ترین مدل مخلوط کن تک نفره, خرید اینترنتی مخلوط کن تک نفره, خرید عمده مخلوط کن تک نفره, خرید پستی جدیدترین مخلوط کن تک نفره, خرید استثنایی مخلوط کن تک نفره, قیمت خرید

دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن


عضویت در کانال تلگرام:

https://telegram.me/pacokhgo

ادامه مطلب ...

امامت امری انتصابی نه انتخابی

 امامت امری انتصابی نه انتخابی
تاریخ پخش: 02/02/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در محضر مبارک برادران و خواهران آموزش و پرورش و امور تربیتی هستیم. ولی بیننده‌ها بحث را روز و غروب سیزدهم رجب می‌بینند. خود سیزده رجب یک درس به ما می‌دهد. یک فکری در دنیاست، یک فکر غلطی هم در ایران است، هم در بیرون ایران است. در کشورهای خارج هم هست. می‌گویند: سیزده نحس است. مثلاً می‌نویسند: 1+12 حالا این هم از خرافات است. که اگر اینجا نوشتیم، 1+12 این نحس نیست، اما اگر 13 گفتیم، این یک دندانه نحس است. یک سانت است، ولی یک الف پنج سانتی نحس نیست. مبنایش چیست؟ چه کسی گفته است که سیزده نحس است؟ حضرت علی(علیه‌السلام)‌سیزده رجب به دنیا آمد. از دروغ‌های شاخدار این است که می‌گویند: سیزده نحس است. آخر بعضی از دروغ‌ها شاخدار است. صلواتی بفرستید.
1- تولد حضرت علی(ع) در خانه کعبه
یک شعری است، من سال‌های قبل هم خوانده‌ام. برای بعضی‌ها که تازه بحث را می‌بینند، یکی از آقایان شعرای والامقام راجع به کعبه شعر گفته است. شعر مفصل است. من یکی دو سطرش را همینطور ناقص حفظ هستم. می‌گوید: ای کعبه! این خانه‌ی تو، یعنی خانه‌ی کعبه، طراحش خدا بوده است، معمارش حضرت آدم بوده است، پایه‌هایش را حضرت ابراهیم بالا برده است، کارگرش حضرت اسماعیل بوده است، همه‌ی این انبیای اولی الامر و اولی العزم و همه دست به دست کرده‌اند، همه به خاطر اینکه خدا یک مهمان دارد. مهمانش کیست؟ تولد حضرت علی(علیه‌السلام) سیزدهم رجب در کعبه! شعرش این است:
این خانه را باید خدا در اصل معماری کند *** آدم بنایش برنهد جبریل هم یاری کند
آید اولی العزمی دگر یک چند حجاری کند *** آن را اولی الامری دگر منقوش و گچکاری کند
اینسان خدا از خانه اش چندی نگهداری کند *** تا ساعتی از دوستی یک مهمانداری کند
یک بار دیگر بخوانم... (خواندن شعر) 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

توجه اسلام به محیط زیست 19/01/95

نود 32
توجه اسلام به محیط زیست
تاریخ پخش: 19/01/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی راجع به محیط زیست دارم. منتها محیط زیست به دو معناست، یک محیط زیستی که در دنیا وایران رسم است و می‌گوییم، حفاظت از آب و خاک و جنگل و رودخانه و فضا و جو و... این یک محیط زیست این است که جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، جامعه‌ی غیبت و تهمت و بدبینی و سوء‌ظن نباشد و این هم محیط زیست است.
یک کسی با سیگارش محیط زیست را خراب می‌کند، یک کسی هم با غیبتش محیط زیست را خراب می‌کند. این بحث گرچه حالا یک روز را گذاشته‌اند و مثلاً روز سیزده به در را روز طبیعت می‌گویند، ولی واقعیتش این است که این‌ها روزی نیست. مثل این که می‌گوییم: شبی با قرآن! مثل این است که بگوییم: شبی با اکسیژن! اکسیژن که شبی نیست. دائما با اکسیژن. دائماً با طبیعت، دائماً با خدا، دائماً با اخلاق، دائماً با مردم!
1- دستورات دین درباره‌ی مسکن و شهرسازی
حالا مطالبی را که یادداشت کرده‌ام می‌خواهم بگویم که اسلام خیلی دستور برای محیط زیست دارد. من یک وقتی فکر کردم و یک مقداری هم اقدام کردم، منتها دیگر بدن نمی‌آید که هر چه را که می‌خواهم انجام بدهم. گفتم: یک شهرداری در اسلام بنویسم! اسلام و جوی آب! اسلام و خیابان و کوچه! اسلام و نظافت! اسلام و ناودان! اسلام و قبرستان! اسلام و فضای سبز! اسلام و کشتارگاه! اسلام و سدّمعبر! اسلام و نرج اجناس! اصلاً‌ یک چیزی به نام شهرداری در اسلام درست کنم. نگاه کردم و دیدم که صدها آیه و حدیث در این زمینه هست. یعنی ما بعد از سی و هفت سال، شرقی نیستیم، غربی هم نیستیم، اما قرآنی هم نیستیم. نه شرقی، نه غربی، و نه مسلمان درست و حسابی! 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا توجه اسلام به محیط زیست را کلیک کنید

درسهایی از قرآن با موضوع ارزش انسان، برتر از جهان 10/10/94

ارزش انسان، برتر از جهان
تاریخ پخش: 10/10/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
دنیا یک بازار است. در بازار چهار عنصر وجود دارد. فروشنده، خریدار، جنس و مبلغ! این انسان است که باید در انتخاب جنس و مشتری و قیمت عاقل باشد و کیس باشد و بداند که چه چیزی داد و چه چیزی گرفت. هر کسی هر سنی دارد، آن مقدار از عمرش را داده است. مثلاً هفتاد سال عمر داده‌ام، خوب چه چیزی گرفته‌ام. در قرآن تعبیرات زیادی وجود دارد.
1- نشانه‌های زیان و خسران در زندگی انسان
عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. مثلاً یک جایی می‌فرماید: «فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ» (بقره/16) تجارتشان ربح نداشت. یعنی سود نداشت. این حداقلش است که می‌گوید: سود نبردند. یک جا می‌فرماید که نه! «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ» (زمر/15) سود که نبردند، خسارت کردند. یک جا می‌فرماید که نه! بالاتر از خسارت است. «ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» (حج/11) خیلی خسارت آشکار است. یک جای دیگر می‌فرماید که نه! غرق در خسارت است. «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» (عصر/2)‌ یعنی غرق در خسارت است. یک جا بالاتر را می‌گوید. «هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ» (کهف/103)‌ اصلاً اخسر است، مثل اینکه می‌گویند: فلانی اعلم است، یعنی سوادش بیش‌تر است، یعنی هیچ کس مثل ایشان خسارت نکرد. باید مواظب باشیم، در این کارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، چه چیزی می‌دهیم و چه چیزی می‌گیریم. انتخاب مشتری خیلی مهم است. که آدم چه جنسی تهیه کند، چه وقتی بفروشد، به چه نرخی بفروشد... اینها دقت می‌خواهد. خیلی‌ها هستند مثلاً تمام عمرش را صرف می‌کند که مشهور بشود.
یک جوان نزد من آمده بود. می‌گفت: آرزوی من این است که در دنیا مثلاً به فوتبالیست درجه‌ی یک معروف بشوم. گفتم: برو بازی‌ات را بکن، مسابقه هم شرکت کن، حالا این آرزو برای تو کم است. گفتم: آخر به چه چیزی می‌رسی؟ گفت: همه‌ی دنیا و همه‌ی ایران من را می‌شناسند. گفتم: تازه می‌شوی کوه هیمالیا! کوه هیمالیا را همه‌ی دنیا می‌شناسند. الان کوه هیمالیا مشهور است. مثلاً می‌خواهی هیمالیا بشوی؟ این آرزو چیست؟ آخرش می‌خواهی چه شوی؟ اگر انسان نیتش پول باشد، سی سال سر کار است، بیست سال هم بازنشسته است، سی سال و بیست سال، پنجاه سال، پنجاه تا دوازده ماه می‌شود، ششصد ماه، ششصد تا یک میلیون هم اگر کنار بگذارد، می‌شود ششصد میلیون! حالا ششصد میلیون مثلاً پول یک خانه‌ی متوسط تهران، یک خانه‌ی خوب در شهرهای کوچک است. چه چیزی دادم؟ پنجاه سال عمر! چه گرفتم؟ ششصد میلیون! اینجا باید با ماژیک به پیشانی آقا بنویسند: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» شصت سال دادی، یک خانه گرفتی! یعنی انسان رفت... در دنیا ضعیف که بودیم، خانه‌ی ما خشتی است. وضعمان بهتر شد، آجری می‌شود. بهتر شد، سنگی می‌شود. یعنی کل ما که حرکت می‌کنیم، خود بنده هم همینطور هستم. اول خانه‌ام خشتی بود، بعد آجری شد، بعد سنگی شد. یعنی حرکت از خشت به سمت سنگ است. مواظب باشیم که یک وقت نکند در این کارهای اقتصادی خودمان را ببازیم. چون گاهی وقت‌ها آدم یک گونی اسکناس را آتش می‌زند، که دست‌هایش را گرم کند. به این زرنگی نمی‌گویند. به این خل می‌گویند. تو گونی اسکناس را آتش زدی برای اینکه یک سیب زمینی بپزی؟ باختی! چقدر ما می‌توانیم به خدا نزدیک بشویم، و چه کارهایی که می‌توانیم بکنیم، ولی حرامش می‌کنیم.
یک وقت، در جلسه‌ی قبل گفتم، یک کسی آشپزخانه‌اش را سوراخ می‌کرد، امام فرمود: چه می‌کنی؟ گفت: سوراخ می‌کنم که دودها بیرون برود، گفت: بگو سوراخ می‌کنم که نور به داخل بیاید. تو که آشپزخانه را سوراخ می‌کنی، چرا به این نیت؟ مگر آب به صورتت نمی‌ریزی؟
2- نقش نیّت، در بالابردن ارزش انسان
همه‌ی مردم کره‌ی زمین صورتشان را می‌شویند. منتها مؤمن وقتی آب به صورتش می‌ریزد، قصد وضو می‌کند. تو که آب به صورتت می‌ریزی، خوب قصد وضو کن. صدقه که می‌دهی! چرا برای سلامتی خودت؟ برای سلامتی همه‌ی مردم بده! لازم نیست یک ریال دو ریال بشود. همان یک ریال را نیت همه کن. شما در نیت که محدود نیستی. نیت که توسعه پیدا کرده است. «وَفِّر» در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد(علیه‌السلام) می‌گوید که خدایا نیتم را بی‌نهایت کن. «رَفِّر نِیَّتی» وفور یعنی زیاد. حتی اگر کسی نماز شب می‌خواند، مثلاً می‌خواهد به فرض کنید سید حسن نصرالله دعا کند. خوب سید حسن نصرالله یک نفر است. «اللهم اغفر لسید حسن نصرالله» خوب یک نفر است، بگو «لسید حسن نصرالله و من احبّه» تا گفتی: «و من احبّه» صدمیلیون نفر اضافه شد. در نماز حق نداری شما بگویی: «سمع الله لحمدی» خدا حمد من را می‌شنود. بگو: «سمع الله لمن حمده»، یعنی میلیاردی. یعنی انسان می‌تواند در یک کلمه کارش را میلیاردی کند. 
ادامه مطلب ...

درسهایی از قرآن با موضوع اخلاق استاد و شاگردی 26/09/94


 اخلاق استاد و شاگردی
تاریخ پخش: 26/09/94
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث این جلسه ما راجع به اخلاق استاد و شاگردی است. بچه‌ها در مدرسه با معلم، دانشجوها با استاد، طلبه‌ها با معلمشان، استادشان، یک آیه ای در قرآن هست، این آیه را من تفسیر می‌کنم. پس موضوع بحث برخورد استاد و شاگرد است. بالاخره همه ما یا شاگرد هستیم یا معلم. یعنی بسیاری از ما...
حضرت موسی پیغمبر اولوالعزم بود. به او خطاب شد یک استادی هست او را پیدا کن و از او چیز یاد بگیر. جای استاد کجاست؟ فلان منطقه است. بالاخره رفتند و ریزش را نگویم که خیلی معطل شوید. راه را هم گم کردند. گفت: راه را هم گم کردیم و پیرمان درآمد. «لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا» (کهف/62) سفر را می‌دانید یعنی چه؟ «هذا» هم می‌دانید یعنی چه. «لقینا» ملاقات کردیم. از این سفر «نصب» با صاد یعنی به درد سر افتادیم. ما راه را گم کردیم، سخت به ما گذشت. به قول ما پیرمان درآمد. تا استاد را پیدا کردند و آنوقت نحوه حرف را من می‌گویم.
پس موضوع را بنویسم. بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: برخورد شاگرد با معلم... «لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا» بعد گفت: «قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشدًا» (کهف/66) «هل» یعنی آیا. «اتبع» یعنی پیروی کنم. موسی، خضر را دید گفت: اجازه می‌دهی من عقب تو در این بیابان‌ها راه بیافتم. به یک شرط... به شرطی که «تَُعلِّمَنِ» چیز یاد من بدهی. «مِمَّا عُلِّمتَ رُشدًا» از چیزهایی که خدا به تو داده است، یک چیزی هم تو به ما یاد بدهی. اجازه می‌دهی یا نه؟ آیه یک سطر است. یک سطر و نیم است. اما شاید بیست چیز از این استفاده کرد.
1- تحصیل علم تا پایان عمر
درس اول اینکه هیچکس خودش را فارغ التحصیل نداند. کارشناسی و ارشد و فوق لیسانس و دکتر و حجت الاسلام و آیت الله و مهندس و هیچکس فارغ التحصیل نیست. خدا به پیغمبرش می‌گوید: وقتی از یک کار فارغ شدی، یک کار دیگر را شروع کن. نباید بیکار بنشینی. آیه اش را حفظ هستید. «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب» (شرح/7) «وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَب» (شرح/8) «اذا فرغت» یعنی اگر فارغ شدی، از دیپلم و لیسانس و حوزه و دانشگاه، «فانصب» دست به یک کار محکم تری بزن. منتهی باید کارت برای خدا باشد. «و الی ربک» چون هم آغاز تحصیل باید به سمت خدا باشد، علم جهت دار مشکل دنیا این است که «اقرأ» هست. دنیا اگر «اقرأ باسم رب» بود، به این جنایت‌ها کشیده نمی‌شد. «اقرأ باسم ربک» یعنی درس خواندن باید در راه رضای خدا باشد. درس بخوانم برای اینکه کار خدا پسندی کنم. نه برای اینکه درس بخوانم، هواپیما بسازم و بمباران کنم. اینکه آدم بی سواد باشد بهتر است. اگر از ما بپرسند آقا چرا کشورهایی که با سواد هستند و پیشرفته هستند، جنایت می‌کنند؟ جوابش این است که اینها به «اقرأ» عمل کردند، به «باسم ربک» عمل نکردند. اگر سوزن با نخ بود، می‌دوزد. اگر سوزن جدا شد و نخش جدا شد، این سوزن فقط خون می‌اندازد. اگر می‌خواهید درس مفید باشد باید این نخ هم با سوزن باشد. باید دین و تقوا هم با تحصیل باشد. درس زندگی همراه با درس بندگی! زندگی و بندگی باید با هم باشد. ما درس زندگی می‌خوانیم، درس بندگی خدا را نمی‌خوانیم. گردن کلفت می‌شویم.
درس اول این است که هیچکس، هیچ کجا خودش را فارغ التحصیل ندارند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه خدا به پیغمبرش که موسی بود و پیغمبر اولوالعزم بود، در پیغمبرها پنج نفر درجه یک هستند. موسی از آن پیغمبرهای درجه یک بود. می‌گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. بیایید هرکجا هستیم تصمیم بگیریم، هفته ای یک کتاب بخوانیم.
2- تحصیل برای رشد و کمال، نه کسب مدرک
بعد هم که می‌خوانیم، این درسهایی که بعد از مدرک می‌خوانیم ارزش دارد. درس‌هایی که برای گرفتن دیپلم و لیسانس است، نیت ما مدرک است. نمی‌خواهم بگویم بد است. خیلی هم خوب نیست که آدم به قصد مدرک درس بخواند. خوب نیست! ولی چون استخدام بند به مدرک است. هرکجا می‌روی، ازدواج، هرکجا می‌روی می‌گویند: مدرکش چیست؟ این مدرک مثل شناسنامه شده است. شناسنامه را آدم باید داشته باشد، اما شناسنامه ارزش نیست. اگر گفتند: سرمایه جنابعالی چیست؟ بنده شناسنامه دارم. دیگر؟ گذرنامه دارم. دیگر؟ کارت ملی دارم. خیلی خوب شناسنامه و گذرنامه و کارت ملی برای زندگی لازم است ولی اینها هیچکدام سرمایه نیست. هرکس بگوید: سرمایه من گذرنامه و کارت ملی است، به او می‌خندیم. گاهی یک چیزی واجب هست، اما ارزشی ندارد. من تشبیه می‌کنم ولو شاید تشبیه من زشت باشد، اما طوری نیست. تشبیه به کش می‌کنم. لباس کش می‌خواهد. کش نباشد، لباس نمی‌ایستد. اما واقعاً کش ارزش دارد؟ آقا جنابعالی سرمایه تان چیست؟ من هفت متر کش دارم. بله کش واجب است، اما سرمایه نیست. درس اول: خودمان را فارغ التحصیل ندانیم. تصمیم بگیریم مطالعه کنیم. درس را هم برای خدا بخوانیم. این یک مسأله است.
مسأله دوم، کتاب هم که مطالعه می‌کنیم با مشورت باشد. خیلی‌ها کتاب مطالعه می‌کنند، کتاب‌های آبکی است. ما سه رقم کتاب داریم. مکیدنی، جویدنی، بلعیدنی! یک کتاب‌هایی را بخرید که باید بلعید. یعنی باید با همه هیجان خورد. گاهی هر کتابی هر کلمه اش یک نکته دارد. یک صفحه اش یک نکته دارد. گاهی وقتی تمام کتاب هم که می‌خوانیم، می‌بینیم هیچ چیز در آن نبود.
نکته دوم: درس فقط سر کلاس نیست. گاهی در رفت و آمدها با یک استاد آدم بیشتر چیز گیرش می‌آید. این هم خیلی به کلاس... من کتاب‌های مرحوم مطهری را تقریباً خواندم. با کم و زیادش همه را خواندم. خیلی هایش را خواندم. اما یک چند هفته ای که مطهری زمان طاغوت، قم می‌آمد، کلاسی پنجشنبه‌ها برای روحانیون داشت. برای روحانیون دانه درشت هم بود. من جزء بچه طلبه‌ها آن زمان بودم. ولی چون ایشان به من لطف داشت و من هم مرید ایشان بودم، نهار او را منزل می‌آوردم. خانواده غذایی درست می‌کرد و من دم ظهر می‌رفتم و ایشان را از سر درس می‌آوردم، ناهاری، استراحت مختصری و بعد هم بلند می‌شد تهران می‌رفت. در ماشین نزد او تا تهران می‌نشستم. جاده قدیم قم و تهران... یک دو ساعتی از ایشان هی سوال می‌کردم، جواب، سوال، جواب، سوال، شاه عبدالعظیم، حضرت عبدالعظیم، شهر ری پیاده می‌شدم، برمی گشتم. آن دوساعتی که من در جاده استفاده کردم، استفاده من بیش از ساعتی است که می‌نشستم و کتاب می‌خواندم. چون سوال آنجایی که من می‌گویم جواب می‌داد. کتاب هرچه خودش خواسته نوشته است. چون ببینید اگر کسی همه بدن شما را بخاراند، یا آن پشت دستی که می‌خارد را بخاراند، دستی که می‌خارد را بخارانی، آن لذت دارد. اما ممکن است دست من می‌خارد، کمر مرا بخاراند. قرآن می‌گوید: «آیَاتٌ لِّلسَّائِلِین» (یوسف/7) من سوالهای تو را جواب می‌دهم. به هر حال این یک نکته است که درس فقط سر کلاس نیست.


ادامه مطلب ...