بهرهگیری از سرمایه عمر
تاریخ پخش: 06/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در
جلسه گذشته بحث این بود که عمر ما دارد آتش میگیرد و عمرمان را به چیز
کمی میفروشیم. به گرفتن یک سیکل و دیپلم و فوق دیپلم و لیسانس و فوق
لیسانس قانع میشویم و حال اینکه استعداد و ظرفیت ما از این مدارک بیشتر
است. ما بیش از اینکه هستیم، هستیم. منتهی باقیاش را تلف میکنیم فکر
میکنیم بیش از این نشد. باید بنشینیم تدبیر کنیم. اگر تدبیر کنیم خیلی چیز
گیر ما میآید.
من یکوقتی مثل زدم و یک عده هم خندیدند. خوب بخندند. ما
در یک سبزی که میخریم چون مدیریت نداریم، چهار بار پول گل کشی میدهیم.
گل کشی اول سبزیکار از اطراف شهر و روستا، سبزی را با گِلش به میدان
میآورد. وقتی با ماشین میآورد گل هم جزء سبزی حساب میشود. روی باسکول
میرود. دوم وانتی از میدان سبزی، سبزی را تا درون محله میبرد. این هم
سبزی را با گل میبرد. این پول دوم گل کشی. سوم اینکه ما سبزی را میخریم
با زنبیل و ماشین و پیاده خانه میآوریم. پاک میکنیم. گلهای سبزی را در
سطل زباله میریزیم. شهرداری دوباره میآید این گلها را برمیدارد و به
بیابان میبرد. یکبار دیگر بگویم. گل از بیابان به میدان بار، گل از میدان
بار به محله، سوم گل از محله به خانه، چهارم گل از خانه به بیابان. این
مدیریت ما در سبزی خوردن است. ببینید چقدر ما ضرر میکنیم. بسیاری از
کارهای ما همینطور است.
غذا خوردن ما همینطور است. میگوید: امروز
سردیام شده است. میگوییم: چای دارچین بخور. چای دارچین میخوریم، گرممان
میشود. یک خرده کاهو بخور. کاهو میخوریم میگوییم: سردم شد. زنجبیل
بخور. زنجبیل بخوریم گرممان میشود یک خیار بخور. خیار میخوریم میبینیم
سردمان شد. هی از صبح تا شب گرمش میشود، سردش میشود. این هم مدیریت شکم
است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید